چرچیل بازی های خواجه نظام الملک!
به گزارش مجله فازنما، سلجوقیان که ایران را به حدود جغرافیایی عهد هخامنشی نزدیک نموده بودند، تجربه ای در زمینه کشورداری نداشتند و امور دیوانی را عموماً به دیوانسالاران ایرانی واگذار می کردند.
به گزارش، خواجه نظام الملک توسی، در میان سیاستمداران و دیوانسالاران تاریخ ایران بعد از اسلام، شخصیتی برجسته و شناخته شده است. کتاب سیاست نامه او، نه فقط در عرصه ادبیات بلکه در حوزه های دیگر علوم انسانی، مانند تاریخ، حکمت، سیاست و علوم اجتماعی، منبعی ارزشمند محسوب می گردد که قرن هاست نظر صاحب نظران را به خود جلب می نماید.
او در دوران پرتلاطم حکومت سلجوقیان زندگی می کرد؛ دورانی که الگوی ملوک الطوایفی خاندان سلجوقی، ایران را مستعد تجزیه نموده و در هر گوشه ای، شاهزاده ای با ادعای زعامت قوم برخاسته بود و دعوی مهتری و رجحان می کرد.
سلجوقیان که ایران را به حدود جغرافیایی عهد هخامنشی نزدیک نموده بودند، تجربه ای در زمینه کشورداری نداشتند و امور دیوانی را عموماً به دیوانسالاران ایرانی واگذار می کردند؛ دیوانسالارانی که وابسته به خاندان های ریشه دار این مرز و بوم بودند و از پسِ کار ها خوب بر می آمدند.
همین دیوانسالاران بودند که فضای رقابتی را با هوش سیاسی خود تقویت و زمینه قدرت گیری مخدوم خود را فراهم می کردند. طبعاً، این رقابت ها، در بیشتر مواقع، فرجام خوشی نداشت و گاه و بی گاه، قتل شاهزاده یا دیوانسالاری را رقم می زد؛ با این حال، نظام الملک در دوران طولانی و 29 ساله وزارت خود، توانست از دام های مهلک مخالفان و دشمنانش بگریزد و برای سه دهه، قدرت اصلی را در ایران، در اختیار داشته باشد.
ابوعلی حسن بن علی بن اسحاق توسی، ملقب به نظام الملک، طبق گزارش هندوشاه نخجوانی، در سال 408 هـ. ق، در نوغان از توابع توس، زاده شد. امروزه نوغان بخشی از شهر مشهد است و به همین دلیل، مشهدی ها باید نظام الملک را هم شهری خودشان بدانند.
اجداد نظام الملک، جملگی از دهقانان خطه توس بودند و طبق گزارش بیهقی، اسحاق، جد نظام الملک، دهقان و مالک قریه انکو در نزدیکی نوغان بود. نظام الملک از کودکی برای کار های دیوانی تربیت شد؛ نقلی شبیه افسانه درباره او وجود دارد که در ایام نوجوانی، با خیام و حسن صباح، هم کلاس بوده است.
او در زمان اعتلای غزنویان، مدتی در دربار غزنه به امور دیوانی اشتغال داشت و پس از افول ستاره بخت این دودمان، به سلجوقیان پیوست و بعد از مدتی کارآموزی نزد ابوعلی بن شاذان، مسئول امور مالیات بلخ، به مقامات بالاتر راه یافت و در رقابتی تنگاتنگ با عمیدالملک کُندری، وزیر دانشمند آلب ارسلان سلجوقی، وی را از معرکه بیرون راند و خود بر سِمت وزارت امیر سلجوقی تکیه زد و از سوی آلب ارسلان، به عنوان معلم ولیعهد او، یعنی ملکشاه سلجوقی، برگزیده شد.
به این ترتیب، نظام الملک حال و آینده را توامان به دست آورد. او در کسوت معلم ملکشاه، نزد او مقامی بس رفیع داشت؛ آن گونه که گاه برخلاف رسم آن دوران، با وی به عتاب و خطاب سخن می گفت و حتی امیر را از خود می آزرد. تا مدت ها، همین حق استادی نظام الملک که در نگارش اثر فخیم سیاست نامه برای ملکشاه جلوه گر است، مانع از فروکاستن مقام سیاسی وی می شد، اما کوتاه زمانی پیش از ترور خواجه، وی به واسطه سخن چینی بدخواهان و کدورتی که ملکشاه از وی به دل داشت، از سِمت وزارت عزل شد.
نظام الملک نفوذی عجیب و غریب در دربار سلجوقیان داشت؛ آن گونه که برای خود سپاهی 20 هزار نفره تدارک دیده بود که بسان گارد مخصوص وی بودند و به آن ها مواجب پرداخت می کرد. او که در امور اداری، به تمرکزگرایی و انجام کار ها از طریق یک سیستم واحد اعتقاد داشت، در برابر اُمرای تُرک نژاد و مرکز گریز سلجوقی با چالشی عمده روبه رو بود که جز با تدارک سپاه، نمی توانست بر آن چیره گردد.
در همین حال، نظام الملک می کوشید از ابزار طلا هم، برای مهار اُمرا استفاده کند؛ چنان که در شروع صدارت، حقوق فرماندهان سپاه را دوبرابر کرد و به سپاهیان نیز، عطایای فراوان بخشید. او به خوبی کارکرد پول و جای مصرف آن را می دانست، اما مطلع بود که تنها با پول نمی توان قدرت و محبوبیت خرید.
در دربار سلجوقی، افزون بر اُمرا، خاتون ها نیز سیطره ای قدرتمندانه داشتند. تَرکان خاتون، همسر ملکشاه، خود یک تنه حکومتی درون دربار داشت و می خواست پسرش محمود را به عنوان ولیعهد معرفی کند. این در حالی بود که نظام الملک، به ولیعهدی برکیارق، پسر دیگر ملکشاه که مادرش زبیده خاتون بود، نظر داشت.
به این ترتیب، جدالی سهمگین میان خواجه و خاتون درگرفت؛ جدالی که بعضی از مورخان، آن را سرشروع ویرانی اساس اقتدار سلجوقیان می دانند. تنش میان نظام الملک و تَرکان خاتون چنان بالا گرفت که حتی در متن سیاست نامه نیز، ردپای این دلخوری و کدورت، قابل احصاست. ترکان خاتون که زورش به اقتدار دیوانی نظام الملک نمی رسید، کوشید تا امیران سلجوقی را علیه وی تحریک کند؛ اقدامی که البته بی پاسخ نماند و خواجه، متقابلاً با تحریک اُمرای هوادار خود و انداختن آن ها به جان هواداران ترکان خاتون، به این اقدام ملکه جواب داد.
این درگیری ها، ملکشاه را که به نظام الملک برای اداره امور سخت وابسته بود، کلافه می کرد. هرچند که ترکان خاتون در بیشتر مواقع، مغلوب جنگ با نظام الملک می شد، اما به دلیل جایگاهش در دربار ملکشاه و محبوبیتی که از آن برخوردار بود، نمی خواست معرکه را ترک کند و به این درگیری، تا هنگام درگذشت خواجه ادامه داد.
خواجه نظام الملک در دربار و در میان نظامیان، مُنهیان و جاسوسان فراوان داشت و اصولاً همواره از رقبا، یک گام پیشتر بود. این رویکرد به او اجازه می داد که در برابر اقدامات مخالفانش، پاسخ های مناسب بیابد و به هنگام، آن ها را از معرکه عقب براند.
او برای خود دوستانی ثابت داشت که به وقت احتیاج، به کمکش می آمدند و تعدادی از آن ها، مریدان خواجه بودند؛ چنان که مشهور است وقتی وی در 10 رمضان سال 485، در نزدیکی نهاوند، به دست دو فرد مشکوک به اسماعیلی بودن ترور شد، همین دوستان بر آن بودند که ملکشاه برای کشتن نظام الملک دسیسه چیده و مستحق مرگ است و هنگامی که به فاصله کوتاهی، ملکشاه درگذشت و آتش بر بوته خشک امارت سلجوقی افتاد، بعضی باور داشتند که این مرگ، طبیعی نیست و پای هواداران خواجه نظام الملک در میان است. خواجه در رقابت با دیگر دیوانسالاران ایرانی طالب قدرت نیز، مؤثر عمل می کرد. او سیاست ورزی تیزهوش بود و کوچک ترین عملی از سوی مخالفان را به خوبی رصد و پاسخی مناسب برای آن آماده می کرد.
منبع: خراسان
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان